داستان بچه ها

تجربه ی تازه

داستان بچه ها

تجربه ی تازه

آخرین سخن

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ق.ظ
کر میشوم آن لحظه  که صدا میزند مرا خدای من                                                                          آری وقت تقرب است برخیز برای من

روزی ام حمید همسر امام صادق ابو بصیر را دید که برای تسلیت در گذشت امام آمده بود ابوبصیر و ام اشکی ریخت ام حمید به او گفت: ای ابو بصیر تو در

لحظه ی احتضار امام نبودیحادثه ی عجیبی رخ داد ، ابوبصیر گفت: چه اتفاقی افتاده؟؟

ام حمیدفرمود: لحظات آخر عمر امام بود ناگهان امام فرمود: همین الان همه ی خویشاوندان مرا حاضر کنید از این که امام چنین دستوری می داد تعجب کردیم

ولی گفتیم لابد حکمتی دارد وقتی همه حاضر شدند امام فرمود:

((شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک بشمارند نخواهد شد))و لحظاتی بعد روح امام به ملکوت اعلی پیوست



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۴
سرباز مهدی

نظرات  (۱)

۰۵ دی ۹۲ ، ۰۰:۲۷ مانی خردمند
متنت توی این قالب سخت خونده میشه
خودت بعد امتحانات ی قالب بساز براش
پاسخ:
باشه استاد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی