کاسه ی چوبی
پیر مرد سالخورده ای با پسر و عروس خود زندگی می کرد او چشمانی ضعیف و دست هایی لرزان داشت
روزی ظرف غذا از دست او بر زمین افتاد و ظرف شکست و عروس و پسرش از او ناراحت شدند و از
آن به بعد با او بر سر یک سفره نشستند
روزی دیگر ظرف از دست پیر مرد بر زمین افتاد و مجبور شد ازآن به بعد در کاسه ی چوبی غذا بخورد
روزی پسر فرزندش را دید که با چند تکه چوب ظرف می سازد او از فرزندش پرسید:(( پسرم چهمی سازی؟
.)) او گفت:(( برای شما و مادر طرفی میسازم تا هنگام پیری از آن غذا بخورید.))
پسر دلش شکست و از پدر پیرش عذر خواهی کرد و از آن روز همه سر یک سفره غذا خوردند
...............................................................................................................
احترام به پدر و مادر از واجبات است سعی کنیم آنان را از خودمان دلگیر نکنیم
سرباز مهدی (عج)