داستان بچه ها

تجربه ی تازه

داستان بچه ها

تجربه ی تازه

۳ مطلب با موضوع «حکمت» ثبت شده است

پدر بخیلی عسل را در داخل شیشه ای ریخته بود و هر روز آن را وسط سفره میگذاشت وبه فرزندانش

می گفت نانتان را به شیشه بمالید و نان و عسل بخورید!

هر وقت بیرون می رفت شیشه را در کمدی می گذاشت و در آن را قفل می کرد روزی پدر دیر کرد و بچه

هایش سراغ کمد رفتند و نانشان را به در کمد می مالیدن و به خیال خود نان و عسل می خوردند وقتی آن

مرد آمد آنها را با چوب می زد و می گفت: چند ساعت نتوانستید تحمل کنید.

.......................................................................................................................................

رسول اکرم می فرمایند:

از رحمت خدا دور و ملعون است کسی که حقوق عائله اش را ضایع کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۵۸
سرباز مهدی

شخصی در خانه ی امام حسین را زد وقتی امام به استقبال او آمدند درون خانه را دید که با وسایل زیاد تزیین

شده بود.

او به امام فرمود: یا حسین این همه زرق و برق چرا ؟شما که اهل تجمل نیستید؟

ایشان فرمود: من اینها را نخریدم من مهر همسرم را پرداخت کردم و او با آن اینها را خرید.

............................................................................................................................................

امام کاظم (ع) می فرمایند:

ما اهل بیت مهر زنان خود را بعد از ازدواج از پاک ترین اموالمان میدهیم

.......................................................................................................................................

ببینید مهر عندالمطالبه است و در صورت دخواست همسر باید پرداخت شود و ببینید که امامان ما این کار

را می کردند و طبق حدیث از پاکترین اموال توجه کنید در پاک بودن اموال اهل بیت شکی نیست اما باز

در روایت آمده از پاکترین اموال و اگر شخصی این کار را نکند در روز قیامت خداوند او را ظالم می

خواند و این فرهنگ نادرستی است که امروزه می گویند مهررا کی داده و کی گرفته! مهر طبق دستورات

عندالمطالبه است و در صورت درخواست زوجه باید پرداخت شود.

.......................................................................................................................................

سرباز مهدی (عج)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۵۷
سرباز مهدی

پیر مرد سالخورده ای با پسر و عروس خود زندگی می کرد او چشمانی ضعیف و دست هایی لرزان داشت

روزی ظرف غذا از دست او بر زمین افتاد و ظرف شکست و عروس و پسرش از او ناراحت شدند و از

آن به بعد با او بر سر یک سفره نشستند

روزی دیگر ظرف از دست پیر مرد بر زمین افتاد و مجبور شد ازآن به بعد در کاسه ی چوبی غذا بخورد

روزی پسر فرزندش را دید که با چند تکه چوب ظرف می سازد او از فرزندش پرسید:(( پسرم چهمی سازی؟

.)) او گفت:(( برای شما و مادر طرفی میسازم تا هنگام پیری از آن غذا بخورید.))

پسر دلش شکست و از پدر پیرش عذر خواهی کرد و از آن روز همه سر یک سفره غذا خوردند

...............................................................................................................

احترام به پدر و مادر از واجبات است سعی کنیم آنان را از خودمان دلگیر نکنیم

سرباز مهدی (عج)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۲ ، ۲۳:۲۹
سرباز مهدی